صدای پای شتران به گوش می رسد، قافله ای از دور می آید ،
به سرزمین بلا نیا حسین جان ، اینجا نامردانند که منتظرت نشسته اند و شمشیر تیز می کنند
اینجا سرزمین بلاست ، سرزمینی که خون پاک تو ،آن را قداست می بخشد
این خاک را شرمنده نکن و نیا ،آب فرات از روی دیدن فرزندان تشنه ات خجل است
لااقل علمدار را به فرات نفرست تا آب روسیاه سقایت نشود .
حسین جان نیا کربلا نیا ،یا اگر می آیی بی رقیه بیا ، شش ماهت را نیاور
نینوا، کرب و بلا ست
حسین جان نیا