در این روزها تنها چیزی که می تواند جواب دندان شکن به
بدخواهان نظام و اسلام باشد سخنان امام خمینی(ره) است
* من باز به همه این آقایانی که میخواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمیدانم نامه سرگشاده بفرستند و ازاین مزخرفات، به همه اینها اعلام میکنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون ، برگردید به قرآن کریم ، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه اینطور نباشد، مسئله طور دیگر خواهد شد. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
*نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری!قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادن به اینها ، مردم 16 میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رای دادن به قانون اساسی. مردم که به قانون اساسی رای دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم ، من قانون اساسی را قبول ندارم ،من مجلس را قبول ندارم ، من رئیسجمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ، ولو برخلاف رای شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است ؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان است که همه باید بپذیریم.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 378)
* اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها برضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفتهام قدم به قدم پیش میرود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل میشود انسان،این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل میکند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود ، کسانی که میخواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمدهاند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را میکنند که ما طرفدار قوانین هستیم ، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون برخلاف رای من هم بود من خاضع ام ، اگر بر وفاق هم بود من خاضعام ،دیگر دعوایی پیش نمیآید؛ هیاهو پیش نمیآید.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
* قانون معنایش این است که{ همه} چیزها {را} به حسب قانون اسلامی ، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است ، همه را ،وظیفهاشان را قانون معین کرده. بعد از این که قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند ، این همان وظیفه ای است که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است،لکن خودشان ملتفت نیستند.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
اینک زمان صبر و سکوت نظاره نیست
جز اتحاد و همدلی دوست ، چاره نیست
رای من و تو کیست ؟ بگو احمدی نژاد
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد
شهادت بانوی دو عالم صدیقه شهیده را به همه شیعیان عالم تسلیت می گوییم
اولین بار در دانشگاه فنی تهران بود که از نزدیک او را می دیدم .آگهی کرده بود ((سلسله مباحث انسان شناسی)). سر ساعت در تالار شهید چمران بودم . چه قدر قشنگ حرف می زد؛ ساده و بی تکلف ! بعد از جلسه رفتم جلو برای عرض ارادت. داشت جواب یکی دیگر را می داد .صبر کردم حرفش تمام شد رو به من کرد: ((بله بفرمایید!))
سلام دادم و دستش را بوسیدم. گفت: ((چرا این کار را کردی ؟ باید دست اینها را بوسید)) به جوان ویلچر نشینی اشاره کرد. گفتم (( آقا به ما دستور رسیده که علما را احترام کنیم)). بلافاصله خم شد و دست مرا... با خنده گفت: ((به ما هم دستور رسیده تواضع کنیم)) نمی دانستم از خجالت چه کار کنم . پرسید ((از اولاد علی هستی؟)) جواب دادم (( از محبان علی هستم)) دوباره خم شد : ((دست محبان علی را باید دوبار بوسید.)) این را گفت و رفت. آرزو کردم کاش آن زمان زمین دهان باز کرده مرا در خویش فرو می برد.
خودم را مقید کرده بودم به شرکت در مجالس استاد. اما شرمندگی آن روز دیگر اجازه نداد که نزدیکش بروم. عاشورای سال پیش بود که علامه خودش روضه حضرت عباس(ع) می خواند و از شدت گریه شانه هایش تکان می خورد.
برایش کنگره نکوداشت گرفته بودند. لذت بردم یکی یکی آمدند پشت تریبون از علامه گفتند و او تمام وقت سرش پایین بود بعد خودش صحبت کرد و گفت : (( من امروز در خودم هیچ چیز بیشتر از روزی که می خواستم یاد بگیرم (ضرب ، ماضی است یا مضارع ) نمی بینم . من شایسته یک هزارم این حرف ها نیستم.)) تنها من نه، که همه لذت بردند از آن همه تواضع! آخر برنامه که داشتم بر می گشتم دیدم استاد و همراهانش هم از پشت سر می آیند، ایستادم. دور و بر علامه حسابی شلوغ بود، اما او در همان شلوغی مرا که از دور دید بلند صدا کرد که ((چه طوری محب علی (ع)؟)) رفتم جلو سلام کردم و عرض ادب . گفت: (( می بینی آخرالزمان شده است. برای ما بزرگداشت گرفتند .)) و خندیدند دستش را دراز کرد برای خداحافظی دستم را جلو بردم که یکدفعه ... باز هم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودم . داشت گریه ام می گرفت!
به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست داره
برای نوشتن از پیامبر اکرم (ص) باید دل پاک باشد و نگاهی زیبا.
ولی من...
پس از خودمان برای آن بزرگوار می گویم.
سرورم ،مولایم ،مهربانم سلام
شما آمدی و زیبایی ها را به همراه آوردی و نویدی از یکتایی دادی
که تمام هستیمان از او است.
از انسانهای آن زمان خیلی نمی دانم
ولی آدمهای امروز را خوب می شناسم.
مهربانی در میانشان رخت بسته و رفته.و کینه و دو رویی عادتشان شده است.
کلاه گذاشتن حتی بر سر برادرشان هم عادتی است دیرینه.
و فراموش کردن قدرتی عظیم آنها را می بیند.
مولای بزرگوار ، دیگر برای آدمها مهم نیست که چه کسی
گرسنه است و چه کسی دلش صمیمیت می خواهد.
همه فکر آن هستند که فقط به خودشان خوش بگذرد.
حساب کتاب این دنیا را با بی رحمی خوب دارند و حساب آن دنیا را فراموش کردن.
آقا جان، آنقدر گفتیم یاابن الحسن بیا عالم منتظر توست ولی نیامد.
آنقدر فریاد زدیم دلمان از این آدمهای سیه دل گرفته است بیا
نیامد.
از شما می خواهم از آن کوه صبر و وفا به خواه که بیاید . دیگر صبر نداریم.